زندگی مازندگی ما، تا این لحظه: 18 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
انتظار من برای امدنتانتظار من برای امدنت، تا این لحظه: 18 سال و 2 روز سن داره
شیواشیوا، تا این لحظه: 37 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

نبودن تو یعنی...

قصه های من برای تو

سلام عسلم خوبی مامانی؟ مامانی امروز اومدم یه چیزی بهت بگم. مردم میگن "حاملگی پوچ" من از این کلمه خیلی بدم میاد. یعنی چه؟ پوچ؟ من قبول ندارم. تو عسل من بودی و هستی نازنینم. تو یه روز میای پیشم و من و لبریز از شادی میکنی مهربونم. لطیفترین حس من خواهی شد. چشمهات مامن خستگی هام میشن. پاها و دستای کوچکت همه عشق میشن و منو سیراب میکنن. تو وقتی بیای عسلم، من اون روز دوباره متولد میشم. وقتی بیای دیگه دنیای من تو میشی. بیا نازنینم. بیا و نذار من 19 مرداد 94 به دوباره چشمام خیس یادهای گذشته بشن گل همیشه بهارم.
31 فروردين 1394

پی پی دی

به سختی بیدار شدم. چشمام هنوز خواب بودن که پاشدم. بالاخره امروز ناشتا بودم و از دیشب ساعت 10 به بعد چیزی نخوردم. با اینکه دو سه روزه سرگیجه دارم و صبح هم داشتم گفتم بالاخره باید ازمایشات و بدم. رفتم آزمایشگاه میلانی. همه آزمایشات و داشتن جز PPD. منم گفتم اشکال نداره پی پی دی و میرم نعمتی میدم. اینا و همینجا بدم بهتره. خلاصه که نوبتم شد و رفتم بالا نمونه بدم. وای خانومه 4 تا لوله اماده کرد و برچسپ آزمایشای مخلتفمو رو لوله ها میزد رو هر کدوم دو تا زد. لوله ها دو تاش بزرگ بود دو تا دیگه کوچک. خیلی ترسیدم چون طی یک هفته گذشته دو بار دیگه هم آزمایش دادم. ولی چاره ای نبود. دستمو زدم بالا و به خانومه گفتم چند روزه سرگیجه دارم. گفت اشکال نداره آروم ...
31 فروردين 1394

روزت مبارک مادر

مادرم روزت مبارک. چه خوب شد دیشب دیدمت. چه خوب که صداتو شنیدم. که خوب که دسپختت و خوردم.   چه خوب بود پارسال در چنین روزی شما برفی ها بودید. شما دونه کوچولوهای من بودید. من اومدم دورتون چرخیدم. دور اون ساختمون سفید رنگ. که شما تو یکی از اتاقاش در محفظه ای کوچک به خواب زمستانی رفته بودید. عوض اینکه شما بیایید دیدن مامان من اومدم دیدن شما. و چه هیاهویی بود در دلم. چه شوق و ذوقی داشتم. الان کجایید؟ کاش همونجا بودید. کاش مثل پارسال میومدم دیدنتون. ...
21 فروردين 1394

بهاری دیگر

و بر آمد بهاری دیگر مست و زیبا و فریبا ، چون دوست سبدی پیدا کن پر کن از سوسن و سنبل که نکوست همره باد بهاری بفرست پیک نوروزی و شادی بر دوست . . .   اینکه امسالم چطور میگذره و به پایان میرسه نمیدونم. اما میخوام خوب باشه. میخوام برام بهترین باشه. میخوام برام پر از اونی که باشه که سالهاست در انتظارش هستم! دلم میخواد پایان 94 من و خیلی از دوستانم یک آغوش پر باشه. یک آغوش گرم که بشه گهواره کودکی لطیف و خوشبو. دلم میخواد آخر امسال برگردم این صفحه و براش یک "بعدا نوشت" بزنم و بنویسم من مامان شدم. ...
6 فروردين 1394
1