قصه های من برای تو
سلام عسلم خوبی مامانی؟ مامانی امروز اومدم یه چیزی بهت بگم. مردم میگن "حاملگی پوچ" من از این کلمه خیلی بدم میاد. یعنی چه؟ پوچ؟ من قبول ندارم. تو عسل من بودی و هستی نازنینم. تو یه روز میای پیشم و من و لبریز از شادی میکنی مهربونم. لطیفترین حس من خواهی شد. چشمهات مامن خستگی هام میشن. پاها و دستای کوچکت همه عشق میشن و منو سیراب میکنن. تو وقتی بیای عسلم، من اون روز دوباره متولد میشم. وقتی بیای دیگه دنیای من تو میشی. بیا نازنینم. بیا و نذار من 19 مرداد 94 به دوباره چشمام خیس یادهای گذشته بشن گل همیشه بهارم.
نویسنده :
شیوا
14:06